غلامرضا سازگار
ای مصلح حقیقی عالم بیا بیا
وی منجی همیشه عالم بیا بیا
بی روی تو نشاط، هم از ما گرفته رو
عالم شده است خیمه ماتم بیا بیا
بالله قسم تو وارث دین پیمبری
ای زاده پیمبر اکرم بیا بیا
از آن زمان که سرو قد فاطمه خمید
مانده هنوز قامت ما خم بیا بیا
از لحظهای که صورت زهرا کبود شد
بر روی ماست هالهای از غم بیا بیا
با یاد حنجری که بریدند از قفا
هر روز ماست ماه محرم بیا بیا
در سوک سینهای که سَنان با سِنان شکافت
سوزد هنوز سینه ما هم، بیا بیا
بر طفل شیرخوار شما، شیعه شیر ناب
از اشک دیده کرده فراهم بیا بیا
از لحظهای که عمهات آمد به قتلگاه
شد قتلگاه، وسعت عالم بیا بیا
از شعلههای دامن طفل یتیمتان
سوزد هنوز سینه «میثم» بیا بیا
*****************************************
محمود ژولیده
ای کاش می شناختمت ای آشنای من
ای بهترین مشوق دین و دعای من
با کمترین عمل به بزرگی بخوانی ام
ای آشنا به نیت درد آشنای من
از ناسپاسی دل خود شرم می کنم
ای وای من که هست دلت مبتلای من
ای حاجت بزرگ دل پر توقعم
روزی روا شود به دعایت دعای من
وقتی که از کنار فقیران گذر کنی
با چشم خود بگو نظری بر گدای من
این گرد قافله که نشان از عبور توست
بر چهره حجتی ست از این مدعای من
ای ساربان به قافله سالار ما بگو
جا مانده یک مسافری از کربلای من
دردی که از محرّمتان مانده بر دلم
گرید هوا و حال به حال و هوای من
باران گریه بند نمی آید ای دریغ!
تا خون رود ز چشم تو ای مقتدای من!
*****************************************
حسن لطفی
برای شانه افتاده ام پری بدهید
دلِ شكسته ما را به دلبری بدهید
محبتی بكنید و مرا حرم ببرید
نشان راه به چشم كبوتری بدهید
كجاست خیمه سبزت؟ مسافرم برگرد
برای دركِ شما كاش باوری بدهید
شنیده ایم كه شب پای روضه ها هستی
نشسته ایم بنالیم حنجری بدهید
چقدر مثل شما می شویم این شب ها
اگر به سینه زنت دیده تری بدهید
برای شور گرفتن بهشت هم تنگ است
چه می شود كه به ما جای بهتری بدهید
نمی رود به خدا جای دور جان شما
اگر برات حرم را به نوكری بدهید
خبر رسیده خرابه شكسته ای می گفت:
چه می شود كه به ما چند روسری بدهید
*****************************************
محمود ژولیده
ای داغدار اصلیِ این روضه ها بیا
صاحب عزای ماتم كرب و بلا بیا
تنها امید خلق جهان! یابن فاطمه
ای منتهای آرزوی اولیا بیا
بالا گرفته ایم برایت دو دست را
ای مرد مستجابِ قنوت دعا بیا
فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ایم
دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا
از هیچ كس به جز تو نداریم انتظار
بر دست های توست فقط چشم ما بیا
هفته به هفته می گذرد با خیال تو
پس لا اقل به حرمت خونِ خدا بیا
بیش از هزار سال تو خون گریه كرده ای
ای خون جگر ز غربت زینب بیا بیا
عرضِ ارادتِ كمِ ما را قبول كن
امسال هم محرم ما را قبول كن
*****************************************
احسان محسنی فر
ای وعده خدا ز چه تأخیر کرده ای؟
دیگر برای آمدنت دیر کرده ای
در اشتیاق پیرهنت سالیان سال
یعقوب چشم های مرا پیر کرده ای
خورشید اهل بیت، طلوعی دوباره کن
عمرم به آخر آمده و دیر کرده ای
قابل نبوده ام به حسابم بیاوری
در بی تفاوتی همه گیر کرده ای
با ربنای نافله هایت، دل مرا
در روضه ها تو صاحب تأثیر کرده ای
با گریه بر مصائب مظلوم کربلا
آیات سرخ قافله تفسیر کرده ای
هر خیمه ای که روضه ی عباس خوانده شد
گریه برای دست علمگیر کرده ای
*****************************************
یوسف رحیمی
هر شب میان هیئت تو فکر می کنم
آقا به صبر و طاقت تو فکر می کنم
ما را شکسته طعنه ی طوفان روزگار
دارم به استقامت تو فکر می کنم
خون می شود دل تو ز اعمال شیعیان
بر مهر بی نهایت تو فکر می کنم
غم های بی کرانِ دلم می رود ز یاد
وقتی به اوج غربت تو فکر می کنم
ده قرن می شود که تو خون گریه می کنی
بر قلب پر جراحت تو فکر می کنم
هر سال روضه های تو تکرار می شود
بر این همه مصیبت تو فکر می کنم
*****************************************
سید مجتبی شجاع
گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد
تنها در انتظار تو باشم ولی نشد
گفتم به دل که جلب رضایت کند نکرد
گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد
گفتم میان جذر و مد اشک و آه شب
در گردش مدار تو باشم ولی نشد
گفتم که می رسی تو و من هم دعا کنم
در دولت تو یار تو باشم ولی نشد
گفتم که تا اجل نرسیده ست لحظه ای
در خیمه ات کنار تو باشم ولی نشد
گفتم که خاک پای تو را تاج سر کنم
چون خاک رهگذر تو باشم ولی نشد
گفتم به قدر آهِ دل دلشکستگان
در عهد و روزگار تو باشم ولی نشد
گفتم دعا کنم که بیایی ببینمت
مانند مهزیار تو باشم ولی نشد
گفتم شمیم ماه محرم که می رسد
در روضه بی قرار تو باشم ولی نشد
*****************************************
عباس احمدی
کاش تا خیمه سبزت برسد فریادم
"من از آن روز که در بند توأم آزادم"
عاشقم دست خودم نیست بگو تا چه کنم
دل به یک یوسف گمگشته زیبا دادم
باز من ماندم و پرونده امضا نشده
کاش با یک نظر لطف کنی دلشادم
شدم آن تیر که در چله ای از وسوسه هاست
شده ام صید و گناهان جهان صیادم
عافیت در دل من راه بصیرت بسته
شد هوس جای تو موعود من و میعادم
در دلم ذوق گناه و به لبم نام شماست
بنده ای بی صفت و هر چه که بادا بادم
تشنۀ روی توأم رفع عطش می خواهم
گفتم از تشنگی و یاد لبی افتادم
بعد یک عمر حسین است فقط ذکر لبم
"چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم"
بُوَد آیا که دَرِ میکده را بگشایید
بر من مست که یک نوکر هیئت زادم
نام تو حرز نجات است مبادا برود
در سرازیری قبر اسم شما از یادم
جان ارباب بیا توبه من را بپذیر
او که شد گریه کنش نوح و مسیح و آدم
*****************************************
سید مجتبی شجاع
دیده در حسرت دیدار شما مانده هنوز
به تمنای نگاهت دل ما مانده هنوز
بوسه یک روز به خاک قدمت خواهم زد
لب به امید همان بوسه به پا مانده هنوز
فقرا پیش کریمان که معطل نشوند!
منتظر بر سر راه تو گدا مانده هنوز
در نبودت زدلم صدق و صفا کم کم رفت
مِهرت اما به دلم، شکر خدا مانده هنوز
می شود دیدن روی تو نصیبم، یا، نه؟
دل من بین همین خوف ورجاء مانده هنوز
به همان ناله ی بین در و دیوار قسم
مادرت چشم به راهت بخدا مانده هنوز
ای امید همه دل های شکسته برگرد
دختری درعقب قافله جا مانده هنوز
همه حاجات به لطف تو روا شد اما
با شما یک سفر کرب وبلا مانده هنوز
*****************************************
محمد رسولی
قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت
حتی به قدرِ نیم نگاهی ببینمت
تکلیفِ بیقراری این دل چه می شود؟!!!
اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت...
ای کاش یک سه شنبه شبی قسمتم شود
در راهِ جمکران سر راهی ببینمت
یا که مُحَرَمی شود و بین کوچهای
در حالِ کارِ نصبِ سیاهی ببینمت
آقا خدا نیاوَرَد آن روز را که من
سرگرم می شوم به گناهی ببینمت
با این دلِ سیاه و تباهم چه دلخوشم
بر این خیالِ کهنه یِ واهی: ببینمت!
دارم یقین که روز ِ وصالِ تو می رسد
ذکر لبم شده که الهی ببینمت
*****************************************
عباس احمدی
دیدم به خواب آن آشنا دارد می آید
دیدم كه بر دردم دوا دارد می آید
دیدم كه با شال عزا و چشم گریان
مولایمان صاحب عزا دارد می آید
تو بانی این روضه ای دریاب ما را
آغوش خود بگشا گدا دارد می آید
امشب نمی دانم چه سریّ هست كاین جا
بوی شهیدان خدا دارد می آید
در این دهه خط مقدم هیئتِ ماست
از جبهه بوی كربلا دارد می آید
این جا صدای گریه و عطر و مناجات
از سنگر رزمنده ها دارد می آید
آقا سوالی داشتم، از سمت گودال
آوای وا اُمّا چرا دارد می آید
آقا بگو جدّت مراقب باشد آخر
یك خنجر تیز از قفا دارد می آید
آتش به جان خیمه ها افتاده از درد
پایان تلخ ماجرا دارد می آید
همراه با آن قافله با دست بسته
یك خانم چادر سیا دارد می آید
*****************************************
احسان محسنی فر
شد فصل ندبه و دل خانه ی غم است
صاحب عزا بیا، ماه محرّم است
مأنوسی ای حبیب، با روضه ی غریب
از بعد قرن ها، حال تو درهم است
امروز اگر تنم، احرام عاشقی ست
فردا گواه ما، این رَخت ماتم است
تا عادت شما، احسان و رأفت است
سائل کجا پیِ، دینار و درهم است
جز خانه ی کریم، حاجت کجا بریم؟
ای آن که از دمت، روزی فراهم است
ای ساحل نجات، سر منشاء حیات
بی تو نفس زدن، مثل جهنّم است
موعود هل اتی، در راه مانده را...
نیمه نگاه تو، فیض دمادم است
این روزها بُود، مهر تو شاملم
در بزم روضه ها، لطفت مسلّم است
یک کربلا بیا، ما را حواله کن
آن جا که مهبط، ارباب عالم است
*****************************************
رحمان نوازنی
آقا سلام ماه محرم شروع شد
بازاین چه شورش است و چه ماتم شروع شد
آقا سلام تحفه اشکی به من دهید
ماه گدایی من و چشمم شروع شد
یادم نرفته است نگاه شما به ما
از گریه های ماه محرم شروع شد
قد قامت الحسین که تشنه شهید شد
شد قامت العزا غم عالم شروع شد
ده روز اعتکاف دوچشمم برایتان
در روضه مثل مسجد اعظم شروع شد
هاجر به پای روضه اصغر نشسته است
تا این که جوشش زمزم شروع شد
آقا سلام نیت گریه نموده ام
شیرین ترین عبادت ما هم شروع شد
*****************************************
مرتضی مظاهری
محتاج یک نگاه ز سمت شما منم
در ماجرای عشق تو درد آشنا منم
آنکه تمام عمر کرم می کند شما
وانکه به دست لطف تو دارد رجا منم
تا می خورم به روی زمین دست گیری و ...
لحظه به لحظه با نظرت روی پا منم
هر صبح جمعه ندبه بخوانم برایتان
با ناله های منتظران هم نوا منم
از سفره ائمه نمک گیر گشته ام
اما بطور خاص گدای رضا منم
نوبت به آن رسید که شیرین زبان شوم
از ذکر خیر نام حسین خوش نوا منم
ای کاش تا حرم بروم همره شما
مشتاق یک زیارت کرببلا منم
از داغ های روضه جد غریبتان
دلخون روضه کفن و بوریا منم
*****************************************
غلامرضا سازگار
ای یادگــار عتــرت و قـرآن بیا بیا
جانها به لب رسیده ز هجران بیا بیا
گردیده سخت گله بی صاحبت اسیر
در چنـگ گرگهـای بیابــان بیا بیا
بشنـو صـدای نالـه مـولا درونِ چـاه
تا چنـد چشم فاطمـه گریـان بیا بیا
تا کی سـر حسین بـه بـالای نیزهها؟
تا کی به خـاک آن تـن عریان بیا بیا
تا کی کبـود قامت زینب ز کعـب نی؟
تا کـی غـریب عتـرت و قـرآن بیا بیا
تا چند دستهای عمویت به روی خاک
تا چنــد عمههــات پریشــان بیا بیا
سقـای سـر بریـده صحــرای کــربلا
گویـد همـاره بـا لـب عطشان بیا بیا
گر بیتو صبح عید برآید به چشم ماست
دلگیر تـو ز شام غریبــان بیا بیا
روز فراق بـاغ و گلستان بـرای ما
باشد سیهتر از شب زنـدان بیا بیا
اشعار «میثم»ات شده فریاد انتظار
تـا عمـر او نیافتــه پایـان بیا بیا
*****************************************
غلامرضا سازگار
طالب خون خدا متی ترانا و نراک
یابن مصباح الهدی متی ترانا و نراک
چه شود با تو کنم گریه سر قبر حسین
در مزار شهدا، متی ترانا و نراک
صبح جمعه نالهام أین معزُّ الاولیاست
میزنم تو را صدا، متی ترانا و نراک
نیمههای دل شب کنار دیوار بقیع
دهم آهسته ندا، متی ترانا و نراک
می زند تو را صدا از سر نیزهها هنوز
سر از بدن جدا، متی ترانا و نراک
چه شود ببینمت کنار بین الحرمین
سر و جان کنم فدا، متی ترانا و نراک
زخم قلب پسر فاطمه را مرهم نیست
بی ظهورت اَبدا، متی ترانا و نراک
چه شود از گل رویت بدهی یک صدقه
سر راهی به گدا، متی ترانا و نراک
چهره بگشا و ز آیینه خونین دلم
زنگ محنت بزدا، متی ترانا و نراک
"میثم" از خون خدا با تو سخن گفت بیا
پسر خون خدا، متی ترانا و نراک
موضوعات مرتبط: مناجات با امام زمان(ع)
برچسبها: امام زمان(ع) و محرم