اشعار مدح و مناجات و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها


محمد جواد پرچمی

کوکب دردانه عصمت نگین اش زینب است
آیۀ ایاک نعبد ، نستعین اش زینب است

رتبۀ ممسوسۀ فی ذات در تسخیر اوست
جلوه مستغرق رب، دستچین اش زینب است

کم ندارد چیزی از مادر بزرگش پس بگو
کربلا تا شام ، ام المومنین اش زینب است

واقعا زن نیست این ، پروردگار مردهاست
انقلاب کربلا مرد آفرین اش زینب است

خیمه های کربلا ام البنات اش زینب است
کشته های نینوا ام البنین اش زینب است

فاطمه زینب حسن زینب بیمبر زینب است
حیدر كرار لحن آتشین اش زینب است

مستجیر بیرق عباس گرچه شد حسین
پرچم صاحب لوا حبل المتین اش زینب است

آنكه بین ازدحام چشم های خیره سر
رو گرفت از دشمنان با آستینش زینب است

گرچه در بزم عبیدالله او پایین نشست
صبح محشر بانوی بالانشین اش زینب است


****************************

رضا تاجیک

ماه یكتایى و بی همتا به دنیا آمدی
هم ردیف نور اعطینا به دنیا آمدی
مثل حیدر عالی اعلی به دنیا آمدی
تو شبیه حضرت زهرا به دنیا آمدی

روز میلاد تو در تقویم روز باور است
روز عشق و روز تکریم مقام خواهر است

آمدی و می رسد بانگ مبارک بادها
بی معلم می شوی فرزانه ی استادها
ای علمدار حقیقت  بانی فریادها
ای دلیل کاف و ها و یا و عین و صادها

هرچه دارد کربلا در اختیار جبر توست
پرچم شاه شهیدان هم به سوی قبر توست

آمدی تا که بگویی قصه ی پرواز را
تا کجاها برده ای این شور انسان ساز را
ای رسول عشق می بینم ز تو اعجاز را
زنده کردی نهضت هفتاد دو سرباز را

 شام در زیر قدمهای تو در تاب و تب است
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است

آمدی تا انتهای جاده ی عشق و جنون
هم ردیفت بعد زهرا کس نبوده تاکنون
گامهایت در مسیر آیه ی والسابقون
خواهر صبر و کرم ای دختر والراکعون

آمدی در دفتر دلدادگان یكتا شوی
آمدی اسطوره ی میدان عاشورا شوی

ای درخت استوار ، ای اسوه ی شب زنده دار
شد ردیف شرح تو در هر قصیده (اقتدار)
با حضورت شاه مردان حرز میخواهد چکار
(آمدی مستانه تر صف می گشاید ذوالفقار)

دختر شیری و یک جلوه ز الله الصمد
مادری کردی برایش حضرت بنت اسد

حاصل پیوستن دریا به دریا زینب است
چشمهایی که ندید الا جمیلا زینب است
نقش بازوبند ساقی حرم یا زینب است
لافتی الاعلی لا عشق الا زینب است

باز هم رو سوی بانوی وفا آورده ام
شصت و نه دفعه به لب نام تو را آورده ام

واژه ی ایثار را باید به پای تو نوشت
در مقام صبر هم باید برای تو نوشت
شاه را مشتاق و بی تاب دعای تو نوشت
بعد او کرببلا را کربلای تو نوشت

جان فدای شاعری که اینچنین زیبا سرود
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود

خیرها از تو رسیده دست ما خیر کثیر
عشق دارد در کنار تو مراعات نظیر
حضرت ام الحیا اخت الحسن بنت الامیر
ای اسیری که اسارت شد به دست تو اسیر

از میان محملت نور خدا تابیده است
دشمنت یک لحظه هم آه تو را نشنیده است

عقل را بازی گرفتی عشق حیرانت شده
مرتضی هم محو در تفسیر قرآنت شده
هر که دیده جلوه هایت را مسلمانت شده
هر که نامت را شنیده بعد گریانت شده

چند وقتی هست پای تو جنون دلباخته
مرز بین حق و باطل را حریمت ساخته

کاش قابل بودم و از یاورانت می شدم
با نشان زینبیون بی نشانت می شدم
با دو جرعه عشق از لب تشنگانت می شدم
از شهیدان دفاع از آستانت می شدم

ما همان سیل خروشانیم در راه بلا
کلنا اصحابک لبیک بنت المرتضی



****************************

محسن ناصحی

مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد
حق بده بر لب ما صحبت زینب باشد

نیست شایسته ی هر کس که برد نامش را
نام او در خور لبهای مودب باشد

چه نیاز است به موضوع همینکه در شعر
دختر حیدر کرار مخاطب باشد

هرکسی مذهب و آیینی و دینی دارد
زینبی هرکه شود صاحب مذهب باشد

تیغ حیدر به زبان دارد اگر دم بزند
شام گیرم که پر از خیبر و مرحب باشد

قرب ، همسویی  عشق است و جنون در مقصود
هرکه با اوست از افراد مقرب باشد

او نشان داد که عزت ز مذلت دور است
به اسیری برود باز محجب باشد...


****************************

محمود ژولیده

نازم قدم نایبة الزهرا را
ماه حرم انسیة الحورا را
میلاد شریکة الحسین آمده است
تعظیم، امام بعد عاشورا را

***

سرمایۀ آل مصطفایی، زینب
آرامش جان مرتضایی، زینب
هم کوثرِ زهرایی و هم عشق حسین
تو یک تنه لشگر خدایی، زینب

***

ما ریزه خورِ قدیم زینب هستیم
جزو سپه عظیم زینب هستیم
شیعه است مدافع حرم،با جانش
ما جان به کف حریم زینب هستیم

***

ای شیعه به اقتدار زینب صلوات
هر روز به روزگار زینب صلوات
با اوست که دل در انتظار مهدیست
بفرست به افتخار زینب صلوات


****************************

علی فردوسی

هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست

دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو به پای برادر نبود و نیست

حتی تو از عصاره ی جانت گذشته ای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست

آیینه ی شکسته ی صحرای کربلا!
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست

بر شانه ی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست

در ذیل خطبه های فصیح تو گفته اند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست

شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست

زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست


****************************

محمود ژولیده

اوصاف ذوالجلال دمادم مشخص است
توحید ناب در همه عالم مشخص است
بیت النبی که مرکز اسماء کبریاست
یک یک در آن عشیرۀ خاتم مشخص است
از بعد پنج تن، به خداوندیِ خدا
تفسیر گوی سورۀ مریم مشخص است
در حرفِ صادِ سوره، ببین صبرِ زینبی
سرتاسرِ مصیبت اعظم مشخص است
از یک نگاهِ سِرّیِ خواهر، برادری
تا روز حشر، خیمه و پرچم مشخص است
تا چشم، کار میکند از خانۀ علی
تا نینوا صفوف منظم مشخص است

مژده بده، عقیلۀ آل علی رسید
آئینۀ جمال و جلال علی رسید

حمد و ثنای نور که آسان نمیشود
وصف خدای عشق، بدینسان نمیشود
آن خانه ای که«یُذکَرَ فیهَا اسمُهُ»در اوست
شرحش به شعر و نظم و به دیوان نمیشود
آنکس که در کتاب خدا مدح میشود
مدحش به غیر آیۀ قرآن نمیشود
آن تربیت شده، سرِ دامان فاطمه
جز با زبان فاطمه اذعان نمیشود
گنجینۀ نهان معارف شد آشکار
ورنه عیان، معارفِ پنهان نمیشود
سلطان عشق، گفت که این خواهر من است
هر دختری که خواهر سلطان نمیشود

دلهای بی قرار به سامان رسیده اند
تا زینب و حسین ز رضوان رسیده اند

اینجا نگاه آینه هم، حرف میزند
گفتارِ عاشقانه چه کم، حرف میزند
وقتی شوند عاشق و معشوق روبرو
بوسه، بجای نوحه و دَم حرف میزند
دیدار اول است،ولی مثل آخر است
گویا کسی ز قامت خم حرف میزند
عمق نگاه پاک پیمبر به زینبش
از شعلۀ خیام حرم حرف میزند
فرمود: احترام به این طفل واجب است
دارد نبی ز غصه و غم حرف میزند
آرامش حسین بهم ریخت ناگهان
چشمان خیسِ فاطمه هم حرف میزند

قنداقه چونکه دست بدستِ حسین شد
زینب عجیب، واله و مست حسین شد

کودک، کنار سیبِ بهشتی نفس کشید
یک بوی سیب آمد و آهی سپس کشید
این بوی سیب تا تهِ گودال هم رسید
وقتی تنِ برادرش از خار و خس کشید
نیزه شکسته های تنش را کنار زد
بیرون، تنِ نهان شده را از قفس کشید
رگها بریده بود و گلویش دریده بود
لب را بر آن گلوی عطش دیده بس کشید
پس دست بُرد زیرِ بدن، رو به آسمان
شکرِ خدا نمود و ز دیدار دَس کشید
اوباشِ کوفه بر سرِ بانو که ریختند
نعره ز ناقه آمد و بانگ جرس کشید

با ناقه های تازه نفس، بی جهاز رفت
از کربلا به کوفه و شام و حجاز رفت

امروز تلِّ زینبیه، قبله گاهِ ماست
یعنی حریم حضرت زینب پناه ماست
آری، حرم چو در خطر افتد،به او قسم
اول، حریم زینبیه قتلگاه ماست
ما راهیان کوی حسینیم و بیدرنگ
هر بقعه ای که در خطر افتاد، راه ماست
آل سعود، مثل زباله ست زیر پا
هیئت، زمان حمله به دشمن، سپاه ماست
ما تخت و تاج پادشهان زیر و رو کنیم
شاه نجف، همیشۀ تاریخ شاه ماست
ما اقتدا به پرچم عباس میکنیم
پیوسته در نگاه ولایت نگاه ماست

روزی که بر سلالۀ زهرا فدا شویم
با قهرمان کرب و بلا آشنا شویم




موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح
[ 14 / 11 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

اشعار مدح و مناجات و ولادت حضرت زینب سلام الله علیها


میلاد حسنی

ای قبله گاه حور و ملک گاهواره ات
می‌جنبد آسمان و زمین با اشاره ات

ای درّ آبدار یدالله تا ابد
برپاست در دیار نجف یادواره ات

این بیت را به فاطمه تقدیم می‌کنم
بانو مبارک است نزول دوباره ات

زینب تو کیستی که به دیوان شاعران
پیدا نمی‌شود مثل و استعاره ات

خاتون کنیزهای شما برگزیده اند
شد همسر خلیل خداوند ساره ات

حق می‌دهم اگر که بیفتد کلاه عرش
با زل زدن به شان رفیع مناره ات

دریای بی‌کران بخدا چشم آفتاب
یک بار هم ندیده به خوابش کناره ات

دین خطبه‌ای برای بقا خواست، باز نیست
در کار خیر حاجت هیچ استخاره ات

****************************


مجید لشکری

کیست که بر لوح قلم می‌زند؟
حول خداوند قدم می‌زند؟

کیست که در وزن نگنجیده است؟
کوه وِقار است و نرنجیده است؟

کیست که مختار کند جبر را؟
کیست که بی‌تاب کند صبر را؟

کیست خم آورده به ابروی قهر
لرزه برافکنده به زانوی شهر؟

کیست به عصمت متجلّی شده
شأن ولی را متولّی شده

او که در افلاک نبی کوکب است
زُهره‌ی زهرای علی زینب است

حلم مجسّم‌شده‌ی نشأتین
روح یکی جسم دوتا با حسین

خطبه‌اش از نهج بلاغت پر است
هیبت مولاست که در چادر است

وجه علی تا که اتم می‌شود
خطبه‌ی او تیغ دو دم می‌شود

بدر دوم، بین کلامش نهان
فاطمه در خطبه‌ی شامش نهان

در سخنش لحن امیر آمده است
کوکبه‌ی دهر به زیر آمده است

صبر الهی ست، تفضّل شده است
«أخرجنا الله من الذُّل» شده است

راهبر قافله‌ی ماست این
زین اب و زینت زهراست این

توسن گفتار که چالاک شد
کاخ یزید از دم او خاک شد

زیر و زبر را به هم آورده است
خواهر سقّا علم آورده است

از دل این سِفله‌متکّای فرش
خیمه برافراشته در تاج عرش

می‌رود از خویش به حیرانیَ‌اش
آینه از آینه گردانیَ‌اش

جلوه‌ی این آینه در مشرقین
سر زده از طلعت روی حسین

قسمت زینب که سفر می‌شود
روی حسین آینه‌گر می‌شود

گرچه به غیر از غم و غارت نبود
این سفر از جنس اسارت نبود

گرچه سزاوار به زنجیر نیست
شیر به زنجیر مگر شیر نیست

از حد اوصاف که رد میشود
دخت علی بنت اسد میشود

گو همه مغلوب که او غالب است
جان علیّ بن ابی‌طالب است

جان علی رنج فراوان کشید
چند بغل روضه به دامان کشید

****************************


امیر عظیمی

آب زنید راه را آب حیات آمده
کوثر کوثر نبی، علی صفات آمده
علیمه و فهیمه ی فاطمیات آمده

قمر به سجده رفته چون بدر جمیله می رسد
دیده ی جهل کور شد زآنکه عقیله می رسد

جاه و جلال مصطفی، مُلکَت* و مال فاطمه
چشمه ی نوش مرتضی، آب زلال فاطمه
بزرگ - خواهر حسن، شهپر بال فاطمه

زنی به جز تو عشق را مرد سفر نمی شود
بی همگان بسر شود، بی تو بسر نمی شود

دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد
نیّره ی نبی به جز شمس وقمر نیاورد
مادر دهر می سزد دگر پسر نیاورد

چه دختری که با دو صد شیر پسر برابر است
نبین که زینب است او، که خود علی دیگر است

چه زینبی که عرش را سریر خویش می کند
چه زینبی که صبر را اسیر خویش می کند
چه زینبی حسین را امیر خویش می کند

حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است
علم زمین نمی خورد، علم به دوش زینب است

حب علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد
مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد
بزرگ شد هر که در این بیت شرف ذلیل شد

در این سرا هزارها فضه جلیله می شود
ولی میان این حرم یکی"عقیله" می شود

عقل به زانو آمد از درایتی که داشته
لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته
خجل شده عبادت از عبادتی که داشته

عجب به بردباری و صبرِ دلِ شکسته اش
نمازها فدای آن نافله ی نشسته اش

تو زینبی، کریمه ای و من شدم گدای تو
شیعه فدای پرچم گنبد باصفای تو
مدافع حرم که شد دور حرم فدای تو

ذکر یل ام بنین به زیر لب گرفت و رفت
تاج شهادت از دمشق و از حلب گرفت و رفت

آه که در مدینه یک مدافع حرم نبود
دری که باب وحی شد چه شد که محترم نبود
فشار در، ضرب لگد، سزای مادرم نبود

 آتش ودود از در خانه زبانه زد ولی
به غیر صبر این میان نداشت چاره ای علی

*فرهنگ فارسی معین: (مُلککَت) پادشاهی ، سلطنت

****************************

 
مهدی رحیمی

به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب
به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب

من از نامش که زینت برعلی گشته ست فهمیدم
زمانی زینت الله اکبر می شود زینب

زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی
که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب

سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت
به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب

حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس
به کشتی نجاتِ خلق، لنگر می‌ شود زینب

خودش یک لشکر است از کربلا تا شام،در وقتش؛
دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب

به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛
برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب

پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر
پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب

همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه
دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب

دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر
که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب


****************************


عارفه دهقانى

دریاست اگرچه داغ ، نامطلوب است
کوه است اگرچه در دلش آشوب است
زینب که صبوری از پدر یاد گرفت،
استادِ بزرگِ حضرتِ ایوب است!

****************************

حسن لطفی

راهِ دل جُز به بی کران نخورَد
جز به کویِ"حسین جان" نخورَد
سر فرازی نصیبِ سر نشود
تا که بر خاکِ آستان نخورد
رفت لیلی،به محملش ای‌کاش
گردی از شوقِ کاروان نخورد
حِسِ پرواز را نمیفهمی
بال وقتی به آسمان نخورد
هست اینجا بهشت و ما هستیم
تا به آن آفتِ خزان نخورد
دلِ تو قرص ما قسم خوردیم
در دلت آب هم تکان نخورد

ما قسم خورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب

 دل سرا پرده‌ی محبت اوست
دلِ عاشق تمامِ قیمتِ اوست
نجف از او مدینه هم حتیٰ
کربلا هست اگر ، زِ غیرتِ اوست
چادرش را بگو تکان بدهد
هست محشر اگر ، قیامتِ اوست
این حسین است یا که آینه اش
این علی هست یا که قامتِ اوست
هر که سر داد در رهش فهمید
گردنش زیرِ بارِ منت اوست
خواست تا بارِ ما سبک گردد
کارِ ما نه فقط عنایتِ اوست

همه پرورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب

می نویسم بر آسمانِ حرم
خوشبحالِ مدافعانِ حرم
آه یادش بخیر می شُد کاش
بشنوم باز هم اذانِ حرم
خوشبحالِ کسی که در این راه
جا نمانَد زِ کاروان حرم
ما که باشیم؟رویِ گنبد هست
پرچمِ سرخِ پاسبانِ حرم
تو که هستی؟فقط از آنِ حسین
من که هستم؟فقط از آنِ حرم
دلِ ما تنگِ زینبیه شده
دلِ ما تنگ شد به جانِ حرم

جگر آورده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب

او حسن او حسین با هم شد
تا که زهرا چنین مجسم شد
از بقیع رفتنش به ما فهماند
که نگینِ امام ها هم شد
سایبانش برادرش شد تا
عصمتش پیشِ ما مُسَلَم شد
در نزولش قیامِ عباس است
در جلوسَش تمامِ مریم شد
زیرِ تابوتِ سینه چاکش باز
شانه یِ شهر های ما خَم شد
یک نفر وصل شد به اقیانوس
یک نفر از میانِ ما کم شد

رگ اگر داده ایم با زینب
یا علی گفته ایم و یا زینب

****************************

سید رضا موید

زینب که دل و جان دلیری دارد
در یاری دین سهم کثیری دارد
چون احمد و زهرا و علی و حسنین
نیروی شکست ناپذیری دارد

***

زیبایی گلشن علی زینب بود
پرورده ی دامن علی زینب بود
برخصم شکست داده و خود نشکست
آئینه ی نشکن علی زینب بود

****************************

محمود ژولیده

قل هو الله احد را کی توان توصیف کرد
شرح الله الصمد را کی توان تعریف کرد
نازم آن یکساله دختر را که از دامان وحی
تا عروجش ((یا احد)) را بر خودش تکلیف کرد
عقل را تسخیر دل کرد و عقیله نام یافت
جهل را با تیغ تدبیرش عجب توقیف کرد
تا دل ما را مشرّف کرد بر اوصاف حق
عشق را در سینۀ ما صاحبِ تشریف کرد
خواهر ابن الکریم است و چو دلدار کریم
از کرم در نامۀ اعمال ما تخفیف کرد
نهضت قلب صبورش ساخت دین را ماندگار
تا کتاب عشق را با صبر خود تألیف کرد
با امامش همسفر شد در ره عهد و وفا
امت اسلام را بر اصلاح از تحریف کرد
می نویسم این غزل را چون خدایش می خرد
هر که حتی یک ورق درباره اش تصنیف کرد

مِهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست
حبّ او حب الحسین و مادر کرب و بلاست

دختر خورشید را باید ز آل او شناخت
کوثر توحید را وصف خصال او شناخت
آن مُسبِّح را که سبحانش ستایش می کند
از همین تسبیح باید شرح حال او شناخت
کیست زینب ، ماه بانویی که تمثال علی است
کعبه را باید به ذات بی مثال او شناخت
دختر زهرا کجا و عقل بی ادراک ما
از عقیله ذرّه ای شاید کمال او شناخت
خیری از دنیا ندیده زینب اما  می شود
عالَمِ ایجاد را دربست مال او شناخت
قلّۀ صبر و تحمل را به واقع می توان
در مصائب از شکوه و از جلال او شناخت
مادرش دارد مدال افتخار از عصمتش
دخترش را نیز باید زین مدال او شناخت
آنکه دل را از چهل منزل چهل قرن ، آب کرد
باید او را از همین کوتَه جمال او شناخت

مِهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست
حب او حب الحسین است و مادر کرببلاست

 (ما رایت الا جمیلا) چون نمایان می شود
با نگاه زینبی عالم گلستان می شود
هر کسی که ساخت سبک زندگی را زینبی
زن اگر باشد یقیناً مرد میدان می شود
شکر نعمت قدر دانی از مقام زینب است
نعمت حق بی ولای اوست کفران می شود
پیرو زینب تصرّف در طبیعت می کند
هرکه گردد عبد او آری سلیمان می شود
خلقِ زینب بود ، حق فرمود(زینا السماء)
روزیِ اهل جهان با اوست یکسان می شود
می دهد دلها شهادت بر تو ای دخت علی
فطرت ما روز و شب با تو مسلمان می شود
چون شود قاری قرآنِ خدا رأس الحسین
کار زینب بی گمان تفسیر قرآن می شود
تا بگیرد انتقامش را ز دشمن منتقم
بعد از آن عالم به کام اهل ایمان می شود

مهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست
حب او حب الحسین و مادر کرببلاست

چون خداوند جهان امر امامت می کند
زینب کبری در این عالم قیامت می کند
از دل گودال تا ویرانه بین دو امام
دختر زهرای اطهر هم امامت می کند
دختر پیغمبر است و همچنان پیغمبرست
با هزاران معجزه کشفِ کرامت می کند
زینب آن بانو که با دستان بسته سر بلند
چون علی تا حشر بر عالم زعامت می کند
منشاء دستور (قالو ربنا الله) است او
با همین یک آیه عمری استقامت می کند
در شب هفتاد و دو داغ شهید کربلا
با نماز نافله اِستاده قامت می کند
بین مقتل کنج زندان گوشۀ ویرانسرا
در ره دین خدا قصد اقامت می کند
آنچنان سر سخت می جنگد کلامش با یزید
کز خطابش دشمن اظهار ندامت می کند

مهر زینب برترین سرمایۀ اهل ولاست
حب او حب الحسین است مادر کرببلاست



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س) - ولادت،مدح
[ 14 / 11 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

تقدیم به شهدای آتش نشان


مهدی جهاندار

درختان در آتش، خیابان در آتش
خبر ترسناک است: میدان در آتش

خبر تلخ و سنگین، خبر سرد و غمگین
قدیمی ترین برج تهران در آتش

عجب روزگاری است، انسان هراسان
عجب روزگاری است، انسان در آتش

عجب روزگاری، عجب شام تاری
مسلمان در آوار و سلمان در آتش

چه رسم بدی، کاسبان در تماشا
دلیران و آتش نشانان در آتش

کسی از شهیدان سراغی بگیرد
همانانکه رفتند خندان در آتش

سیاووش و پروانه، ققنوس و ساقی
از این دست مستان فراوان در آتش

چه شد عشق بازی، چه شد تک نوازی
خرابات ویران، نیستان در آتش

چه طوفان بی رحم و سوزان و سختی
الهی بسوزد زمستان در آتش

خدایا برای تو کاری ندارد
گلستان به پا کن، گلستان در آتش

****************************


زهرا آراسته نیا

یکبار دیگر روضه، آتش، دود، دیوار
عشق از تبار آتش است و آه، غمبار

پاشیده رنگی داغ بر سرمای تهران
مرگ سیاوش های ما در زیر آوار

****************************

عالیه مهرابی

قرار این بود در تقویم آتش بی نشان باشی
بسوزی آنچنان در خویش تا آتش نشان باشی

مدال زخم روی سینه بگذاری و بعد از این
برای خاطرات شهر ما یک قهرمان باشی

به فردوسی بگو که این خیابان، خان چندم بود
که باید تو سیاوش گونه مرد هفت خان باشی???

تنت را ذره ذره آب کرد آتش ولی انگار
قرارت بود از اول که شمعی جان فشان باشی!

قرار این بود که امسال وقتی سال میچرخد
عزادار خودت باشند و عید دیگران باشی

عجب نان حلالی داشتی در سفره که حتی
خدا میخواست بعد رفتنت هم پهلوان باشی!!

****************************


سید مهدی میری لواسانی

 خبر کوتاه بود و ناگهان بود
دوباره صحبت از داغی گران بود
میان هجمی از آوار و  آتش
 شهادت قسمت  آتش_نشان بود

***

به جان از  داغ هجر، آتش نشانم
غبار غم گرفته‌ آسمانم
رفیقان یک به یک رفتند از این شهر
خداحافظ رفیق مهربانم

***

تو از جنس رسولان بودی ای دوست
نماد عشق و ایمان بودی ای دوست
گلستان ساختی با عشق از آتش
تو ابراهیم دوران بودی ای دوست

***

تو رفتی بر دل اما ماند داغت
دل هر سنگ را گریاند داغت
تو که عمری ز دل آتش نشاندی
دل یک شهر را سوزاند داغت

***

نگیرد رنگ شب فانوس عاشق
بریدن نیست در قاموس عاشق
بقای جاودان بود این سرانجام
که بر آتش زد آن ققنوس ِ عاشق

****************************

علی حبیبی

یک مرد نبرد، اگر که همرزمش را
در آتش و خون رها نماید سخت است
امروز دوباره بغض مردی بشکست:
"لشگر" برود، "دسته" بیاید، سخت است

****************************


ولی الله کلامی زنجانی


به دل آتش نشانان غم نشاندند
ز دیده اشکمان بر رخ فشاندند
پیِ اِمحاء آتش رفته بودند
ولی خود در حصار شعله ماندند

****************************


محمد مهدى عبدالهى

انگشت حیرت را به لب ها مى فشاریم
دلواپس اخبار دور از انتظاریم

اشك غریبى مى چكد از گونه هامان
با یك جهان اندوه و حسرت بى قراریم

بُغضى نهفته در دل هر شعله پخش است
شاید گریز روضه اى دیرینه داریم

آتش زبانه مى كشد در موج ماتم
بر غربت ایل شقایق غمگساریم

آتش نشانه رفته امشب آسمان را
گل هاى پرپر را به باران مى سپاریم

هم ناله با حجم غم "آتش نشان ها"
بر صخره هاى بى كسى سر مى گذاریم

رنگ شهادت رنگ سرخ پرچم ماست
از امتحان عاشقى باكى نداریم

با كاروان سرخ امدادى دوباره
چشم انتظار مقدم صبح بهاریم


****************************

محمد مبشری


شجاعت تار و پود جانشان بود
شجاعت میوه ی ایمانشان بود
شهادت آرزوشان بود و دیدیم
مدال عشق پشتیبانشان بود

****************************


ولی الله کلامی زنجانی

به دل آتش نشانان غم نشاندند
ز دیده اشکمان بر رخ فشاندند
پیِ اِمحاء آتش رفته بودند
ولی خود در حصار شعله ماندند

***

بپرس از عاشقی که بی نشان است
شتابان می رود دامن کشان است
قسم خورده که نشناسد سر از پای
دلِ آتش نشان آتش فشان است

***

ز هر مرغی پری آتش گرفته
نه شهری، کشوری آتش گرفته
رسد فریاد یا زهرا به گوشم
گمان دارم دری آتش گرفته

***

شرر دیدم بلا را یاد کردم
بلای کربلا را یاد کردم
دمِ غارت ز چادرهای سوزان
فرار بچه ها را یاد کردم

***

غم از دل گرچه یارا برده امروز
ولی مردانگی گل کرده امروز
بلای ناگهانی خلق ما را
نوید یکدلی آورده امروز

***

پیام رهبرم الهام بخش است
مصیبت دیده را آرام بخش است
فداکاریّ و ایثار و شهادت
به ملک وحدت استحکام بخش است

***

مرو ظلمت ببین نور جلی را
تجلّای ولایت را ولی را
مصیبت گرچه سنگین است،  اما
مبر از یاد ذکرِ یا علی را

****************************

پروانه نجاتی

تهران دل شکسته ز داغ گران بگو
از مردهای عاشق آتش نشان بگو

از آتش مسامحه‌ای که زبانه زد...
...تا شرح پاکبازی و تقدیم جان بگو

حالا که آسمان دلت تار و ابری است
برخیز و در منارۀ ماتم اذان بگو

تو پایتخت کشور مردان عاشقی
از سینه‌های سوختۀ بی نشان بگو

آوار بغض کار تو را سخت کرده است
طاقت بیار از آن همه تاب و توان بگو

امروز گریه کن ولی از روزهای بعد
از زندگی برای دل آشفتگان بگو

****************************

سید محمد میرهاشمی

دیروز در جبهه تن یک قهرمان سوخت
از بمب های  شیمیایی یک جوان سوخت
امروز در تهران - پلاسکو - یک بسیجی
در شعله ها اینبار یک آتش نشان سوخت

****************************

محمد رضا طالبی

از بم گرفته تا به استامبول ، هی بار  روی بار می ریزد
روی سر این شهر غمدیده، دارد هنوز آوار می ریزد

معمار پیر برج متروکه، حتی خودش اول نمی دانست
دارد فقط جای ملات سرد، خون لای هر دیوار می ریزد

باران خاک و چوب پوسیده ست ، این که سر این شهر می بارد
جایش گل آلاله می روید، این برج هر مقدار می ریزد

این اولین بار ست ای مردم؟، این آخرین بار ست مسوولین؟!
هر بار وعده داده اید اما، این برج ها هر بار می ریزد

تنها که سنگ و خشت و آهن نیست، دنیایی از تاریکی و غربت
دارد سر آتش نشانانِ ، دل رحم و بی آزار می ریزد

حتی کلاغ روسیاه شهر ، جای خبر دادن به مسوولین
دارد روی این شعله ی غفلت، هی آب با منقار می ریزد

قلب بزرگ قهرمان زیرِ ، آوار هم حتی تپش دارد
پاییز دارد برگهایش را، بر دوش چشمه سار می ریزد

****************************

ناصر شهریاری

اگر چه مادران را پیر کردند
شجاعت را به خون تفسیر کردند
شهادتنامه از بالا گرفتند
و با خون مرگ را تحقیر کردند

****************************

حسنا محمدزاده

چه میشد که پروانه در دام آتش نباشد؟
پر بسته با هیمه ها در کشاکش نباشد
قرار است اگر قلب دنیا بسوزد ، بسوزد
ولی شعله اش این همه داغ و سرکش نباشد

****************************

میلاد عرفان پور

خبر، حیرانی بی حاصل ماست
خبر بی رحم آمد ، قاتل ماست
از آن مردان که در آتـش شکفتند
خبرها داغ ، چون داغ دل ماست

****************************

نعیمه امامی

می سوزد از فراق شما باغبان هنوز
در سوگ داغ بیست گل ارغوان هنوز

سنگین شده است بغض و نفس ها به سینه ها
آتش زبانه می زند از عشقتان هنوز

آوار درد ریخته بر سینه هایمان
از چشم شهر می چکد اشک روان هنوز

مادر سوال می کند از یوسفش ... بگو ...
دارد امید دیدن سروی جوان هنوز

در لا به لای آن همه آوار و زخم و درد
خاکستری بجاست از آن قهرمان هنوز ؟

چشم انتظار آمدنت بود دخترک...
شاید نشسته کنجی از این بی کران هنوز

با لحظه لحظه سوختنت شعله می کشد
سر تا سر وجود وطن بی امان هنوز

اینگونه پر کشیدنت اصلا عجیب نیست
دلداده ای به غربت یاسی کمان هنوز

می خواستی مدافع زینب شوی ...؟ شدی...
هستی مدافع حرم عمه جان هنوز

داری دفاع می کنی از مردمان شهر
با بالهای سوخته ات بی گمان هنوز

جسمت اسیر آتش و آوار و زخم هاست
روحت رها و مست سوی کهکشان هنوز

پرواز کن که حق تو بغض قفس نبود
پرواز کن که منتظر است آسمان هنوز

****************************


کمیل کاشانی

می سوزم از داغی که زد آتش به جان ها
داغی فراتر از بیان ها و گمان ها

جز گریه کاری بر نمی آید ز دستم
بر مرگ جان سوز و غم «آتش نشان» ها

دل را زدند آنجا به دریا نه ، به آتش
باید نوشت از این حماسه داستان ها

آنقدر سنگین  و توان فرساست این داغ
کز عهده ی آن بر نمی آید زبان ها

مرهم گذار زخم ، جز صبر و رضا نیست
تقدیر ، بی پرواست در این امتحان ها

جاوید می ماند کنار عشق و ایثار
در دفتر تاریخ ، نام قهرمان ها

****************************

محسن طاهری

باز ایران شد عزادار غمى
دل شكست از سوز داغ و ماتمى

در میان هرم آتش سوختند
جامۀ نیلى به تن ها دوختند

در ره خدمت به خلق بى پناه
زیر آوارند ده ها بى گناه

چشم بر راه پدر فرزندها
روى آتش مى جهد اسپندها

مادرى خاك عزا برسر كند
دیده از خون دل خود تر كند

گرچه آتش هر كجا دارد اثر
لیك از زهرا بپرس و میخ در

ناله ها زد خانه ام آتش گرفت
محسن دردانه ام آتش گرفت

اى پدر حق رسالت شد ادا
تازیانه سوخت بازوى مرا

در دفاع از ولایت سوختم
راه عشق و عاشقى آموختم

****************************


محسن پالیزدار

آتش افتاده به جانم بارها و بارها
آتش عشق و فراق و ماتم و آزارها

آتش از بدو تولد حرفهایش داغ بود
وای از آن شعله ای کافتد به نیزه زارها

می دهد آتش، نشان عشق ،تنها شاهدم
سینه های سوخته در زیر این آوارها

سوخت و ویران شدو یکسان شده باسطح شهر
سرسلامت باد این معماری بازارها

مدعیان حقوق شهروندی خفته اند
عاقبت هامان بخیر ازدست این سربارها

مردم شهرم همه دلداده و غم پرورند
کوچه کوچه سوگوار از داغ این سردارها

فاطمیه میرسد شهرم مهیا شد، عجب...
... آتشی افتاده برجان در و دیوارها

****************************

مرتضی مظاهری

بر دوششان غیر از سبکباری ندارند
کاری جز ایثار و فداکاری  ندارند
آتشنشانانی  که در آتش فتادند
با آتش دوزخ سر و کاری ندارند

****************************

مرتضی حیدری آل کثیر

برجی در آتش سوخت ...عکسش رانشان داد
عکسی که وقت ثبت آن یک مرد، جان داد

برجی که برخاموشی ایمان فروریخت
نیلوفری مرداب تهران راتکان  داد

آه ای غزل! وقت تماشا کردنت نیست
باید که زیر دست فریاد امتحان داد

بیزارم از پستی که از اهل سیاست
شوق عمل کردن گرفت اما زبان داد

بی نردبان سرگرم اطفای حریق است
مردی که عزمش را شهادت نردبان داد

آتش نشان مفهوم ایثارخودش را
این بار زیر برجی از آتش،نشان داد

چندین ستاره  زیر آوارند باید
یوسف ترین ها را به دست آسمان داد

****************************

محسن غلامحسینی

در قاب ها جاری شده تصویر آتش
سوزانده دل را عکس با تاثیر آتش

جانی برای حفظ جانهای دگر شد
باسوز و ساز خویشتن درگیر آتش

در خود گرفتن ذوب کردن قلب ها را
جز این نمی باشد دگر تفسیر آتش

از خانه ها رفتند و دیگر برنگشتند
مردان رویاهای با تعبیر آتش

این واژه کوتاه و قلم ها نارسایند
در سرنوشت شعله و تغییر آتش

در فطرتش روشنگر اما با خطرها
جز این چه می باشد دگر تقدیر آتش

افسوس می گردد بهانه بدتر از عذر
تقصیر هایی که شده تقصیر آتش

مانند شمعی آب شد قلبش به سینه
آتش نشانی محو در تکثیر آتش

مادر ،  پدر ، یا همسری با یادگارش
از داغ با صبری کند تدبیر آتش

****************************

محسن عربخالقی

گل جای خود دارد ای کاش آهن در آتش نماند
من دوست دارم  که حتی دشمن در آتش نماند
راه گریزی ندارم ، می سوزم و می نویسم
صد مرد آتش بگیرد ، یک زن در آتش نماند




موضوعات مرتبط: شهدای آتش نشانشهدای آتش نشان
[ 14 / 11 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]

سرود ولادحضرت زینب (سلام الله علیها) بهمراه سبک اجرا

ولادت حضرت زینب کبری (س)

سرود

(به سبک اومد از راه)

 

زینب اومد

بانویی که قبله گاه عالمینه

دختر ارشد فاتح حنینه

صاحب بهشت بین الحرمینه

هستی حسینه

جبرئیل امین ، اومده تا زمین ، حامل این پیامه

طبق امر خدا ، دختر فاطمه ، واجب الاحترامه

زینب یعنی اولیا مخدره

اومد اونکه خاتون محشره

خون رگهاش از خون حیدره

زینب زینب ، اخت الحسین مدد

******

نام زینب

هر قدم اذن دخول کربلا شد

سائل این خونه حاجتش روا شد

هر کسی به عشق بی بی مبتلا شد

بنده ی خدا شد

نیمه شب تو نماز ، جلوه ی صورتش ، مهربون مثل ماهه

عیدی امشبِ ، ما همه کربلا ، پایین پای شاهه

مثل دریا روح لطافته

ابر چشماش غرق محبته

اسم زینب باب زیارته

زینب زینب ، اخت الحسین مدد

******

نام زینب

زینت نام امیر المومنینه

خادمش شیر و یل ام البنینه

دست پنهان خدا روی زمینه

که حبل المتینه

عصمت هر نگاش ، هیبت خطبه هاش ، چون یل هاشمیه

نوکرا میدونن ، دست این خانمه ، روزی فاطمیه

هر کی میشه مدافع حرم

سیراب از سرچشمه ی کرم

من هم آخر ناز تو می خرم

زینب زینب ، اخت الحسین مدد

 

دریافت سبک



********************************************

 

ولادت حضرت زینب کبری (س)

سرود

 

شبای بی سحر سر اومد

بازم دوباره کوثر اومد

مژده که زینب اومد از راه

از تنهایی حسین در اومد

زینب دلا رو شیدا میکنه

عشق و به معنا ادا میکنه

ذکر یا زینب غوغا میکنه

یازینب کبری یازینب

******

به به از این وقوع جذاب

وصال شمس و روی مهتاب

چشمای زینب اولین بار

وا شد به چشم ناز ارباب

دلدادگی رو طریق اومده

رکاب عشق و عقیق اومده

برای ارباب رفیق اومده

یازینب کبری یازینب

******

زینب تو عاشقی نمونه است

الگوی عشق تو هر زمونه است

خلاصه یک کلام تو دنیا

زینب مثه حسین یه دونه است

علی سرشت و زهرا مداره

پروردگاره شرم و وقاره

بیاد به وقتش یه ذوالفقاره

یازینب کبری یازینب

 

دریافت سبک



موضوعات مرتبط: حضرت زینب(س)
[ 14 / 11 / 1395 ] [ ] [ مهدی وحیدی ]
[ ]